• وبلاگ : ته سيگار خاطره هاي رويا
  • يادداشت : عشقاي امروز....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شناختي؟ 
    خوبييييييييييييي؟منم خوبم اما ن ب خوبي تو
    اري اينجا زمين و زمين يک تبعيدگاه و ما به اينجا تبعيد شده ايم
    پس انتظار خوشي از زندگي نداشته باشيد چرا که ما براي مجازات بع اينجا تبعيد شده ايم.
    + هليا 
    چه خوشم اومد
    خيلي عالي بود
    + mali 
    سلام عزيزم وبت حرف نداره همه متنات قشنگن ولي عجب مخي داريا
    سلام عزيز...
    ببخش چن وقتي نبودم راستش يه سايت زدم با دوستام همش درگير اون بودم...
    ازت ميخوام اينجا عضو بشي عزيزم...
    حتما عضو شو و به دوستات هم بگو عضو بشن.
    خيلي خيلي ممنون
    bacheirouni.ir
    سلام گلم وبت حرف نداره

    چگونه بگويم ؟ اصلا از چي بگم ؟ از اين همه تنهايي ؟ يا از اين مرحم تنهاييم که فقط سيگار شده ؟ ولي بدون اين مرحم الان جاي خاليه تورو واسم پر ميکنه . منو درک ميکنه . همون کارايي که تو هيچوقت نکردي . . .

    مچاله شده ام در خودم با بوي سيگار و طعم تلخ چاي مانده . . .
    پنجره را باز نکن ، امروز دلم مي خواهد غمگين باشم . . .

    کافه ام را مي روم ، سيگارم را دود ميکنم و آخر شب قدم زنان به خانه برمي گردم . . .
    اين روز ها هم اينطور ميگذرند ، آرام و زيبا اما از آن آرام هايي که پايدار نيست و از آن زيبا هايي که ظاهريست . . .

    تنها آمده ام اينجا . . .
    تا شايد دود سيگار فضاي زخمم را مه آلود کند . . .
    هنوز هم به هواي دو نفره بودن هايمان سوال هميشگي را تکرار ميکنم . . .
    آتش داري ؟!
    ولي ديگر تو پاسخگوي اين سوال تکراري نيستي . . .

    وقتي تو خيابون پشت سر هم سيگار دود ميکنم ، همه يجوري نگام ميکنن و ميگن : جوون حيف شدش ، ولي روزي که داشتم زار زار گريه ميکردم ، ينفرم با خودش نگفت : طفلي چي ميکشه با غمش . . .

    تو را ترک کرده ام !
    خلاصه خيلي فرق کرده ام با روز آخرين ديدار !
    ديگر حتي با احتياط بيشتري دل مي بندم !
    اما الان حس خوبي دارم از نبودنت !
    شبيه دست فروبردن در جيب گرم پالتوي پارسال و پيدا کردن يک نخ سيگار . . .

    آتشي از نگاهت مي خواهم !
    سالهاست که اين نخ سيگار در دستم خاموش است . . .

    برو اي دوست که درد دل ما بسيار است
    مرهم دود دل ما فقط اين سيگار است
    روح دريايي خود را تو مينداز به آب
    پشت دريا نبوود شهر بدان ديوار است

    اين بار سيگار را بکش ، از طرفي که مي سوزد ؛ تا بداني چه ميکشم . . .

    سيگاري روشن ميکنم و به خاموش بودنم فکر ميکنم
    کام عميق همراه آهي کوتاه . . .
    بيرون ميدم دودش رو کمرنگ ميشه . . .
    مثل خودم . . .
    نفسم ميگيره از زندگي اجباري . . .

    زندگي ميگفت از هر چيز مقداري باقي مي ماند . . .
    دانه هاي قهوه در شيشه ، چند سيگار در پاکت و کمي درد در آدمي . . .

    سيگار م را بيرون ميکشم . . .
    نه براي اينکه کسي از دودش آزرده نشود !
    براي اينکه نميخواهم نميخواهم کسي در غم و دود سيگارم شريک شود . . .

    سيگار ميسوزد ، کم ميشود ، ولي تکرار ميشود !!
    من ميسوزم . . .
    کم ميشوم . . .
    ولي ديگر تکرار نميشوم . . . !

    طعم تلخ سيگارو دوست دارم تلخ مثل آخرين بوسه ي لعنتي ما تلخ مثل آخرين دروغ تو که باز هم همو مي بينيم تلخ مثل نبودنت . . . !


    اين ها خط به خط ِ برگ هاي دفترچه خاطرات من است !

    خوب که فکر مي کنم مي بينم گاهي يک نخ سيگار بيشتر ميچسبد تا عاشقانه هاي اين عاشق هاي تو خالي . . . !

    دود ميکنم !
    نامت ، يادت ،صدايت را در يک کام ، ما بقي اش را . . . ؟
    در تنهايي ام ، چه کامي مي دهد ، جاي خالي ات . . .

    کس چه ميداند چيست ؟!
    شايد آن را که همه اهل زمين ستاره مينامندش ، نوري از آتش سيگار خدايان باشد .
    +
    حقيقتو گفتي
    slm khobi
    are mifahmama chi migi
    be salamti sigar ke atishesh mizani
    ta akhesh bahate
    akhresham zire pa leh mishe